صدراصدرا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

فرشته كوچك من

هجده ماهگی

سلام دردونه من هجده ماهتم تموم شد الان یه سال و نیمه شدی عزیزم این ماه واکسن هم داشتی برای اولین بار خودم تنهایی بردمت واکسن زدی اخه بابایی نبود موقع زدن واکسن که کلی گریه کردی ولی بعدش دیگه اروم بودی فقط یه وقتایی میومدی و یه نق میزدی و اشاره میکردی به پات شبم یکم تب کردی ولی از فرداش دیگه چیز خاصی نبود خداروشکر که دیگه رفت تا 6 سالگی. یه کار دیگه هم که کردم این بود که این بار موهاتو خودم کوتاه کردم بردمت تو حمام کلی باهات بازی کردم و سرتو گرم کردم تا موهاتو زدم .به نظر خودم که خوب شده.اینم عکساش     بقیه عکسها در ادامه مطلب   تا در باز میشه میدویی رو پله کفشاتم میگیری ...
10 شهريور 1392

شانزده ماهگی

سلام عسلمممم شانزده ماهتم تموم شد و دومین و سومین دندون اسیا تم دراومدعزیزم الان جمعا یازده تا دندون داری.   بقیه عکسها در ادامه مطلب آقا صدرای عینکی ببنین تو گرمای تابستون هوای پلور اینقدر خنکه که بایداینجور لباس بپوشی عاشق این هستی که بری لب رودخونه و سنگ بندازی تو آب تا حرف از بیرون رفتن میشه میدویی بیرون و رو پله میشینی و کفشاتو میگیری دستت ...
18 تير 1392

عکس

  بقیه عکسها در ادامه مطلب هر جا کلید برق ببینی هر جوری شده خودتو بهش میرسونی که هی خاموش و روشن کنی کلی زحمت کشیدی توپتو بیاری بالا نصفه راه از دستت افتاد مجبور شدی دوباره بری و بیاری قربون تلاشت برم من   ...
30 خرداد 1392

یه اتفاق بد

سلام شیطونک من پسرم اصلا دوست ندارم از اتفاقای بد اینجا برات بنویسم ولی اینو مینویسم که بعدا ببینی با شیطونیات چه بلاها که سر خودت نیوردی .هفته پیش طبق معمول همیشه شما مشغول بازی و رفت و امد تو آشپز خونه و پذیرایی بودی که دیدم صدای جیغ و گریه ات بلند شد اومدم دیدم جلوی آشپزخونه خوردی زمین (چون سرامیک یکم خیس بوده پات لیز خورده ).جلوی آشپزخونه یه لبه داره که حالته پله است شما با دهن باز خورده بودی لب اون پله و دندونای جلوت متاسفانه شکست.یک ازدندونات لبه پایینش شکست ولی اون یکی ترک خورد و یه تیکه اش لق شد .دیگه بردمت دکتر عکس انداخت و گفت خداروشکر ریشه سالمه اون یه تیکه لق شده هم کاریش نداشته باشین خودش میوفته که فرداش موقع غذا خوردنت...
30 خرداد 1392

پانزده ماهگی و هفتمین و هشتمین دندون

سلام دردونه من یه چند وقتی بود که دوباره غر غرو وجیغ جیغو شده بودی که دیدم بعله بعد از مدتی که خبری از دندون نبود دو تا همزمان داره در میاد.تعطیلات نیمه خرداد هم رفتیم پلور با خاله و دایی و عمه اینا که خیلی خوش گذشت هوا هم که عالی بود کلا از نیمه بهار و تابستون دیگه تعطیلات و اخر هفته ها اکثرا میریم پلور اونجا اونقدر خنکه که باید لباس گرم بپوشیم بعد که میایم تهران از گرما باید کولر بزنیم .   بقیه عکسها در ادامه مطلب اینم از اون وقتایی که یه کاری میکنی و خودت توش میمونی ...
19 خرداد 1392

یه روز تعطیل در پلور

سلام شیرینی زندگی من پنجشنبه و جمعه با مامانی اینا(مامان من) رفتیم خونشون تو پلور. هوا خیلی خوب بود و شما یه هوای حسابی خوردی و کلی هم بازی کردی.   بقیه عکسها در ادامه مطلب صدرا و نگین ای نجا خودمون دوتایی زدیم به دل طبیعت مجبورم خودم یه جوری  یه عکس دوتایی بگیرممممممم وقتی آقا صدرا از این عکس گرفتنای مامانش دیگه خسته میشه ...
4 خرداد 1392