صدراصدرا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

فرشته كوچك من

بیست ماهگی

سلام عسلممممممم بعد از مدتها که از دندون خبری نبود چند روز پیش دیدم که دو تا دندون نیشت داره درمیاد الان 14 تا دندون داری عزیزم . چکاپ بیست ماهگی هم بردمت که خداروشکر همه چی خوب بود وزنت 12/400 قدت هم 85cm   بقیه در ادامه مطلب   یه مدتی از این عکسای فرمونیت خبری نبود ...
19 آبان 1392

قرار پارک با خاله سارا و کیان

سلام عزیزم دیروز یعنی یکشنیه با خاله سارا و کیان جون قرار گذاشتیم بریم پارک اندیشه.خیلی خوب بود و کلی بازی کردید و شما هم طبق معمول همش بدو این ور و اون ور منم دنبالت که بگیرمت کیان جون هم ماشالله آقا چند بارم که مورد عنایت شما قرار گرفت و اشک بچه رو دراوردی.اخه چرا اینقده شیطونی مادر...     بقیه عکسها در ادامه مطلب ...
22 مهر 1392

نوزده ماهگی

سلام پسرم نوزده ماهتم تموم شد و شما همچنان 12 تا دندون داری فعلا از دندون جدید خبری نیست.حرف زدنت هم بهتر شده و خیلی از کلمات و میگی ولی هنوز جمله نمیگی.از شیطونی هم که دیگه نگو ماشالله بلایی یه جا بند نمیشی که تازگیها هم که اگه دستت به جایی یا چیزی نرسه یاد گرفتی میری صندلیتو میاری میزای زیر پات میری روش و راحت چیزی که میخوای برمیداری یا در جایی رو که بخوای باز میکنی مثل در دستشویی یعنی باید هر کی بره دستشویی حتما در رو قفل کنه وگر نه شما میدویی پشت سرش در باز میکنی ببینی کجا رفته و چه کار میکنه. .در آپارتمان هم باید دیگه قفل کنم کم مونده دیگه در باز کنی و واسه خودت بری بیرون.تازه وقتی با نوید و نگین (پسر و دختر داییت) یه جا باشین...
21 مهر 1392

عکس

سلام خوشگل مامان این عکسا برای ماه پیشه ولی جا مونده بود.قربونت برم که عاشق اینی که عینک من و بابایی رو بزنی.   بقیه در ادامه مطلب ...
4 مهر 1392

یه روز خوب با کیان و آرتین

سلام عشقممممم چند وقت پیش همکارای من سارا جون(مامان کیان) و سپیده جون(مامان آرتین) اومده بودن خونمون خیلی خوب بود و خوش گذشت .کیان جون و که قبلا هم خونشون رفته بودیم هم خونمون اومده بودن ولی آرتین جون و برای اولین بار میدیدیم خیلی جیگر و ناز بود .کیان 2 ماه از شما کوچکتره و آرتین 6 ماه شما بزرگتر جمع بودی دیگه والبته طبق معمول شیطون و زورگو .طفلی اون بچه ها دست به هر چی میزدن و برمیداشتن شما میدوییدی و ازشون میگرفتی دیگه این دفعه خونه خودمون بودیم و احساس مالکیت هم داشتی دیگه بدتر .اون دو تا بچه هم آروم و مظلوم دیگه جرات نداشتن کاری بکنن اصلا میترسیدن طفلکی ها.اخه پسر جون با این شیطونیا و زور گوییات دیگه کسی باهامون رفت و امد نمیکنه ه...
4 مهر 1392

قرار دسته جمعی

سلام شیطونک من هفته پیش با دوستای نی نی سایتی قرار گذاشتیم که بریم پارک ما که زودتر از همه رسیده بودیم رفتیم قسمت اسباب بازی ها و یکم شما بازی کردی بعد اسام جون و باران جون اومدن بعدم بقیه مامانا یکی یکی پیداشون شد خیلی خوب بود و خوش گذشت .دخترا که خانم بودن پسرا یکمی شیطونتر مخصوصا شما که روی همه رو سفید کردی دیگه یه جا بند نمیشدی.   بقیه عکسها در ادامه مطلب باران.صدرا.آسام     ...
23 شهريور 1392

هفده ماهگی وعکس

سلام پسر قشنگم هفده ماهتم تموم شد.تازگیها یاد گرفتی هر چی میبینی میگی ای سیه؟یعنی این چیه؟کلمه مامان هم تازه یاد گرفتی وقتی هم که میخوای صدا کنی مثل یه نوار ضبط شده 20 بار پشت هم تکرار میکنی ماما کلی هم با این ماشین جدیدت سرگرمی. بقیه عکسها در ادامه مطلب ببنی خودتو چه شکلی کردی اخه عاشق این لم دادنای پشت فرمونتم   عشق موبایل و تلفنی اینجا صدرا خانم شدی موهات بلند شده همش میره تو چشمت باید دوباره کوتاه بشه ...
11 شهريور 1392