یه اتفاق بد
سلام شیطونک من
پسرم اصلا دوست ندارم از اتفاقای بد اینجا برات بنویسم ولی اینو مینویسم که بعدا ببینی با شیطونیات چه بلاها که سر خودت نیوردی .هفته پیش طبق معمول همیشه شما مشغول بازی و رفت و امد تو آشپز خونه و پذیرایی بودی که دیدم صدای جیغ و گریه ات بلند شد اومدم دیدم جلوی آشپزخونه خوردی زمین (چون سرامیک یکم خیس بوده پات لیز خورده ).جلوی آشپزخونه یه لبه داره که حالته پله است شما با دهن باز خورده بودی لب اون پله و دندونای جلوت متاسفانه شکست.یک ازدندونات لبه پایینش شکست ولی اون یکی ترک خورد و یه تیکه اش لق شد .دیگه بردمت دکتر عکس انداخت و گفت خداروشکر ریشه سالمه اون یه تیکه لق شده هم کاریش نداشته باشین خودش میوفته که فرداش موقع غذا خوردنت دیدم یه چیزی کنار لبته که دیدم بعلههههه همون تیکه دندونته که لق بود.خلاصه که شدی صدرا بی دندون مادر.دندونای جلوییت که یکم فاصله دار بود با این اتفاق دیگه فاصله اش بیشتر شد حالا باز خداروشکر که این دندونا شیریه و میوفته ولی تا چند سال دیگه که بیوفته شما این شکلی میمیونی دیگه .
قربونت برم هر وقت میخندی غصه دندوناتو میخورم ولی بازم خداروشکر میکنم که بلایی بدتر از این سرت نیومد مثلا سرت ممکن بود بخوره لبه پله خدای نکرده.ایشالله که خدا از همه بلاها دورت کنه عزیزم.
راستی عزیزم تو این عکس اولین دندون آسیا تم که تازه دراومده پیداست