این چند روز...
سلام نفسم چند روزی بود که نمیتونستم بیام و برات بنویسم وقت نمیکردم چون شما مریض شده بودی گلو درد و سرفه و تب دکتر میگفت خروسک گرفتی یه آمپول زدی و دارو داد بعدشم که شما دستت و زدی به بخاری انگشتت سوخت الهی بمیرم خیلی گریه کردی بابایی رفت برات پماد گرفت برات زدم تا یکم آروم شدی بعدم که انگشتت تاول زد الان خداروشکر خوب شده . ماه محرم هم اومده شما پارسال تو دل مامانی بودی که با هم میرفتیم مراسم عذاداری ولی امسال خودت هستی خداروشکر عزیزم ولی متاسفانه مریض شدی حالا ایشالله که بتونیم امسال هم با هم بریم این مراسمها. ...
نویسنده :
مامان نسرین
12:00